سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان طاعت را غنیمتى ساخته است براى زیرکان آنگاه که مردم ناتوان کوتاهى کنند در آن . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:43 صبح

مرگ درهرحالتی تلخ است اما من 

دوست تردارم که چون ازره درایدمرگ

 درشبی ارام چون شمعی شوم خاموش

 لیک مرگ دیگری هم هست

دردناک اما شگرف وسرکش ومغرور

 مرگ مردان

مرگ در میدان

باتپیدن های طبل وشیون شیپور

باصفیر تیر وبرق دشنه شمشیر

وه چه شیرین است

 رنج بردن

پا فشردن

در ره یک ارزو مردانه مردن

 واندرامیدبزرگ خویش

باسرود زندگی برلب

 جان سپردن

اه اگرباید

زندگانی را به خون خویش

 رنگ ارزو بخشید

 وبه خون خویش

نقش صورت دلخواه زدبر پرده امید

 من به جان ودل پذیرا می شوم

 این مرگ خونین را


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:43 صبح

کاش ایینه ای بودم من

که به هر صبح

 تورا می دیدم

 می کشیدم همه اندام تو رادر اغوش

 سرواندام تو

باان همه پیچ ان همه تاب

 انگه ازباغ تنت می چیدم

گل صد بوسه ناب


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:43 صبح

مرابازیچه خودساخت چون موسی که دریارا

فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را

نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم

که این دیوانه پرپرمی کند یک روز گلها را

خیانت قصه تلخی است اما ازکه مینالم

خودم پرورده بودم درحوارییون یهودارا

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

چه اسان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخارا

کسی راتاب دیدارسرزلف پریشان نیست

چرااشفته می خواهی خدایاخاطرمارا

نمی دانم چه نفرینی گریبانگیر مجنون است

که وحشی می کند چشمانش اهوهای صحرارا

چه خواهد کردباماعشق؟پرسیدیم وخندیدی

فقط باپاسخت پیچیده ترکردی معمارا


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:43 صبح
بعد مدتها بالاخره یک شعر عاشقانه زیبا که برای من ایمل شده را می نویسم
امیدوارم خوشتون بیاد

مهرورزان زمانهای کهن
 هرگز از خویش نگفتند سخن
 که دران جا که  تویی
 برنیاید دگر اواز زمن
 ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد
 هرچه بر میل دیل دوست بپذیریم به جان
 وان چه جزمیل دل اوست بسپاریم به باد
 باز این دل سرگشته من
 یاد ان قصه شیرین افتاد
 بیستون بود وتمنای دودست
 ازمون بود وتماشای دو عشق
 درزمانی که چو کبک خنده میزد شیرین
تیشه میزد فرهاد
 نتوان گفت به جان بازی فرهاد افسوس
 نتوان کرد زبی دردی شیرین فریاد
 کار ششیرین به جهان شور برانگیختن است
عشق در جان کسی ریختن است
کار فرهاد براوردن میل دل دوست
خواه با شاه در افتادن وگستاخ شدن
 خواه با کوه در اویختن است
 رمز شیرینی این قصه کجاست
 که نه تنها شیرین بی نهایت زیباست 
 انکه اموخت به مادرس محبت می خواست 
 جان چرا غان کنی از عشق کسی
 به امیدش ببری رنج بسی
 به وصالی برسی یا نرسی
سینه بی عشق مباد

ارسالی توسط : s.shabrang

دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:43 صبح

سلام

امروز تصمیم گرفتم بعد از مدتها وبلاگ را آپدیت کنم

بنابراین چیزی را به شما معرفی می کنم که ارزشش را داشته باشه

بله، یک بازی تحت وب و بسیار زیبا به نام جنگ خان ها

این یک بازی تحت وب است و شما نیاز به دانلود هیچ چیز دیگری ندارید!
ثبت نام تنها 2 دقیقه زمان خواهد برد و شما فوراً می توانید بازی را شروع کنید

با یکی از 11 قوم بی مانند، تاریخ را دوباره بساز. استراتژی های مرکب با 16 نبرد و یگان های محاصره، ساختمان ها، مهارت ها و خیلی عناصر دیگر بازی، در طول زمانی که شما با هزاران بازیکن دیگر در سرتاسر دنیا رقابت می کنید شما را سرگرم خواهند کرد، و یا شاید هم شما را سخت مشغول کنند .

مهارت تاکتیکی که دارید را نشان داده و تاریخ را عوض کنید! الآن ثبت نام کنید و از یک دنیای مجازی پویا، نبردها و پیدا کردن دوستان جدید لذت ببرید.


با سلام به همه دوستانی که قصد دارند بازی جنگ خان ها را شروع کنند

در ضمن دوستان برای اشنایی با بازی جنگ خان ها به مطلب قبلی مراجعه کنند


امروز قصد دارم که یک روش توضیح بدم که بتونید سرعت پیشرفتتون را توی این بازی افزایش داده و خیلی سریع تر بتونید به رتبه های بالاتر توی این بازی دست پیدا کنید


اول از همه بگم که این روش همچین روش خارق العاده و به قول معروف شق القمری نیست که حالا فکر کنید من چی می خواهم بگم


دوم از همه بگم که شاید بعضی از دوستان خودشون هم این روش را بدونند و من لازم دیدم تا برای بقیه هم بگم تا یک جورایی عدالت برقرار بشه


سوم از همه بگم که این روش یک جورایی نقطه ضعف بازی حساب میشه و بنابراین اگه یکی از مدیران این بازی این مطلب را خوند برای اونها هم مفیده چون می تونند تلاش کنند این عیب را رفع کنند


حالا روش این کار
همون طوری که می دونید توی بازی جنگ خان ها ارسال مارش بین قلعه ها با ای پی یکسان امکان پذیر نیست پس ما کاری می کنیم که ای پی ها یکسان نباشند
برای شروع شما اول یک شماره اینترنت پیدا می کنید ( یا همون ای اس پی ( ISP ) که خدا را شکر فراوان توی هر شهری هست) بعد با یک شماره ثابت به عنوان مثال در اصفهان 9724030 به اینترنت وصل می شید و وارد بازی شده و قلعه اصلی خودتون را می سازید
سپس با یک ای اس پی ( ISP ) دیگه مجددا به اینترنت وصل شده مثلا 9725050 و این بار وارد بازی شده و هر چقدر قلعه که خواستید برای خودتون میسازید که من برای خودم 4 قلعه ساختم و این قلعه ها وظیفه ارسال منابع به قلعه اصلی من را بر عهده داشتند
در ضمن توجه داشته باشید که هیچوقت ای اس پی ها ( ISP ) را اشتباه نکنید چون یک بار اشتباه کافیه که ای پی شما ثبت بشه و دیگه نتونید ارسال منابع کنید
به همین سادگی! یعنی با دو ای اس پی یکی برای قلعه اصلی و دیگری برای قلعه های کمکی
خود من در روز 80 هزار از هرکدام از منابع ارسال می کردم به قلعه اصلی که این مقدار ماه های اخر بازی به 150 هزار هم می رسید
نکته دیگه این که حتما قلعه اصلی یا حساب قلعه اصلی باید وی ای پی باشه تا سرعت پیشرفت شما چند برابر بشه
برای این که وی ای پی بشیم چه کنیم؟
ساده است
باید یا سکه بخرید یا اگه مثل من زرنگ باشید اونهم راه حل داره
راه حلش چیه؟
قلعه های کمکی که ساختیم را که یادتون هست؟ خوب ؟ اگه این قلعه ها را توسعه بدید فکر کنم اگه لول 5 که برسند به شما 90 سکه می ده
خوب؟
خوب نداره دیگه باید این سکه ها را انتقال بدید
چه جوری؟
تو قسمت گزینه ها که بالای بازی قرار داره یک گزینه هست به اسم تولید قبض
توی حساب فرعی یا کمکی وارد هر چند تا قلعه که ساختید بشید مثلا 10 تا قلعه ساختید بعد از قسمت تولید قبض این قلعه ها تموم سکه ها را یک قبض کنید و به قلعه اصلی انتقال بدید
مثلا 10 تا قلعه دارید که هر کدوم 90 سکه دارند خوب 10 تا قبض به ارزش 90 سکه تولید می کنیم و بعد ای اس پی ( ISP )  را عوض کرده به حساب اصلی میریم و از قسمت تولید قبض قلعه اصلی تک تک شماره قبض ها را وارد می کنیم
خوب میشه چند تا سکه توی قلعه اصلی؟ 10 تا 90 تا میشه 900 تا
با این 900 سکه هزار تا کار میشه کرد توی قلعه اصلی از جمله وی ای پی شدن و به سرعت پیشرفت کردن
خوب راهنمایی من تموم شد
امیدوارم مفید بوده باشه
در ضمن یادتون باشه اگه قلعه های فرعی را نزدیک قلعه اصلی بسازید که زمان مارش انتقال منابع کمتر باشه خیلی بهتره
و در نهایت تغییر ای اس پی ( ISP ) یادتون نره که خیلی مهمه
موفق و موید باشید

 


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:43 صبح

بخواب زندگی من کسی در این جانیست

 کسی هوالی این لحظه های تنها نیست

نمی رسد به خیال کسی که ما هستیم

حققت است کسی فکر بودن ما نیست

 برات قصه ندارم بدون قصه بخواب

بخواب قصه مادر کتاب دنیا نیست

 بخواب راحت اگرچه شبی بدوسرد است

 بخواب وفکر کن اینجا نشان سرما نیست

توماه خانه توزیبا توسخت خوشبختی

 تمام این همه را فکر کن که رویا نیست

 بخواب وخواب ببین خواب زندگی کردن

در این زمان که نشانی ززندگی ها نیست

 بخواب وخواب ببین در میان این همه سنگ

دل غریب کسی شکل سنگ خارانیست

 بخواب زندگی من سحردوباره دمید

رهی میان شب تار ما وفردا نیست

 بخواب در شب یلدا وخواب سبز ببین

خیال کن که بهاران شده است ویلدا نیست

بخواب تا ابدالدهر تا همیشه بخواب

 بخواب زندگی من زمانه زیبا نیست


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:42 صبح

تورا گم میکنم هرروز وپیدا میکنم هرشب

بدین سان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب

 چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت

که این یخ کرده بی جان را ها میکنم هرشب


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:42 صبح

چشمان توبهانه خلق بهشت بود

زیباترین ترانه اردیبهشت بود

 چشمان تو شکوه غزل بودخوب من 

اوشاهکارروز ازل بود خوب من

حوای چشمهای توادم فریب بود

ادم فریب خوردوبرایش عجیب بود

من مردعشق نیستم او اشتباه کرد

چشمش تمام زهدمراهم تباه کرد

 بعدش دروغ بافت که تقصیرسیب بود

هرجانشست گفت که ادم نجییب بود

 ادم برای دوری چشم شماگریست

حتی برای دوری ادم خداگریست

باقطره های عشق زمین هم بهشت شد

 بایاد چشم های تواردیبهشت شد


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:42 صبح

هم دعاکن گره ازکار تو بگشاید عشق

 هم دعاکن گره تازه نیفزایدعشق

 قایقی در طلب موج به دریا پیوست

بایدازمرگ نترسیداگربایدعشق

 عاقبت راز دلم رابه لبانش گفتم

 شایداین بوسه به نفرت برسد شایدعشق

شمع روشن شدوپروانه دراتش گل کرد

 می توان سوخت اگرامربفرمایدعشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت به پروانه نمی ایدعشق


دوشنبه 89 دی 27 , ساعت 8:42 صبح

مرگ درهرحالتی تلخ است اما من 

دوست تردارم که چون ازره درایدمرگ

 درشبی ارام چون شمعی شوم خاموش

 لیک مرگ دیگری هم هست

دردناک اما شگرف وسرکش ومغرور

 مرگ مردان

مرگ در میدان

باتپیدن های طبل وشیون شیپور

باصفیر تیر وبرق دشنه شمشیر

وه چه شیرین است

 رنج بردن

پا فشردن

در ره یک ارزو مردانه مردن

 واندرامیدبزرگ خویش

باسرود زندگی برلب

 جان سپردن

اه اگرباید

زندگانی را به خون خویش

 رنگ ارزو بخشید

 وبه خون خویش

نقش صورت دلخواه زدبر پرده امید

 من به جان ودل پذیرا می شوم

 این مرگ خونین را


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ